شعر " قایق" از  "نیما یوشیج"


من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی

با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
« وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب
و فاصله
است آب
امدادی ای رفیقان با من.»
گل کرده است پوزخندشان اما
بر من،
بر قایقم که نه موزون
بر حرفهایم در چه ره و رسم
بر التهابم از حد بیرون.

در التهابم از حد بیرون
فریاد بر می آید از من:
« در وقت مرگ که با مرگ
جز بیم نیستیّ وخطر نیست،
هزّالی و
جلافت و غوغای هست و نیست
سهو است و جز به پاس ضرر نیست.»
با سهوشان
من سهو می خرم
از حرفهای کامشکن شان
من درد می برم
خون از درون دردم سرریز می کند!
من آب را چگونه کنم خشک؟
فریاد می زنم.
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر
شماست:
یک دست بی صداست
من، دست من کمک ز دست شما می کند طلب.

فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم.
فریاد می زنم!

جمله

ماه من

مد

عکس   مدل های شیک و جدید پالتو زمستانی دخترانه 2013

پالتو های امسال

عکس   مدل های شیک و جدید پالتو زمستانی دخترانه 2013

معرفی

 

دختر بچه های نازسلام من پارمیداهستم امید وارم مطالب خوبی بزارم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

؟؟؟؟؟


سارینا

سلام من سارینا هستم و12 سالمه3 وب دارم اما وب اصلیم دخترانه س ممنون که مدیر وب عضوم کرد امیدوارم مطالب خوبی بزارم

سفارش های دخترانه(دخترانه ی 2)sarina81.mihanblog.com

http://sarina81.blogfa.comدخترانه/

برای پسر عمومmobin-91.niniweblog.com


ادامه نوشته

μαяЈαѝ


شب به گلستــــان تنهــا؛

منفجرت بودم...منفجرت بودم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پاره ای از اشعار پاکستانی با مضامین :

عاشقانه ؛ عارفانه ؛ منفجرانه ..!


فرستاده شده از طرفμαяЈαѝ


ارسال شده توسط دوستان

شهامت مي خواهد
سرد باشي
اما گرم لبخند بزني !


هی تو . . .

این "منی " که از من گرفتی را پس بده!!

دلم برای خود واقعی ام تنگ شده . . .





چادر بر تن هر دختری مثل صدفی دور مروارید،عاشق هر چی مرواریده با صدفش




تاریخ تولد و زاد روز هیچکس در تقویم مشخص نیست زیرا انسان در قلب کسانی دوستشان دارند هر روز متولد می شوند
کوروش بزرگ























در کتاب چار فصل زندگی
صفحه ها پشت سر هم می روند
هر یک از این صفحه ها یک لحظه اند
لحظه ها با شادی و غم می روند

آفتاب و ماه یک خط در میان
گاه پیدا گاه پنهان می شوند
شادی و غم نیز هر یک لحظه ای
بر سر این سفره مهمان می شوند

گاه اوج خنده ی ما گریه است
گاه اوج گریه ی ما خنده است
گریه دل را آبیاری می کند
خنده یعنی این که دل ها زنده است

زندگی ترکیب شادی با غم است
دوست می دارم من این پیوند را
گرچه می گویند :شادی بهتر است
دوست دارم گریه با لبخند را



قیصر امین پور






 ★مرسی از همه دوستایی که مطلب فرستادن
 
 ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★

هه ههه ههه ههههههههههه

دختر داييم شيش سالشه

يه حلزون پيدا کرده آورده خونه

هرجا حلزون ميره اين پشت سرش ميره

صورتشو ميماله به کف زمين.

ميگم چرا اينکارو ميکني عسيسسسسسسسسمممم؟

ميگه چون حلزون موقع حرکت ترشحاتی از خود به جا میزارن که حاوی کلاژن و الاستینه که باعث میشه چین و چروک صورت از بین بره وصورتی شاداب و به ما هدیه بده و دیگه باید با چین و چروکا خدافظی کرد 


اونوقت من 6 سالم بود صورتمو میگرفتم جلوی پنکه می گفتم آآآآآآآآآآاااااااااا




فک و فامیله داریم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تو نت آگهی زدن روغن مارصددرصد گیاهی...!!!!!!!! ایخداتوروبه همین وقت قسم منو ببر راحتم کن...!!!

...................

 

به دنبال خدا نگرد

به دنبال خدا نگرد خدا در بيابان هاي خالي از انسان نيست
خدا در جاده هاي تنهاي بي انتها نيست
به دنبالش نگرد

خدا در نگاه منتظر کسي است که به دنبال خبري از توست
خدا در قلبي است که براي تو مي تپد
خدا در لبخندي است که با نگاه مهربان تو جاني دوباره مي گيرد

خدا آن جاست
در جمع عزيزترين هايت
خدا در دستي است که به ياري مي گيري
در قلبي است که شاد مي کني
در لبخندي است که به لب مي نشاني
خدا در بتکده و مسجد نيست
گشتنت زمان را هدر مي دهد
خدا در عطر خوش نان است
خدا در جشن و سروري است که به پا مي کني
خدا را در کوچه پس کوچه هاي درويشي و دور از انسان ها جست و جو مکن
خدا آن جا نيست

او جايي است که همه شادند
و جايي است که قلب شکسته اي نمانده
در نگاه پرافتخار مادري است به فرزندش
در نگاه عاشقانه زني است به همسرش
بايد از فرصت هاي کوتاه زندگي جاودانگي را جست
زندگي چالشي بزرگ است
مخاطره اي عظيم
فرصت يکه و يکتاي زندگي را
نبايد صرف چيزهاي کم بها کرد
چيزهاي اندک که مرگ آن ها را از ما مي گيرد
زندگي را بايد صرف اموري کرد که مرگ نمي تواند آن ها را از ما بگيرد
زندگي کاروان سرايي است که شب هنگام در آن اتراق مي کنيم
و سپيده دمان از آن بيرون مي رويم
فقط چيزهايي اهميت دارند
چيزهايي که وقت کوچ ما از خانه بدن با ما همراه باشند
همچون معرفت بر خدا و به خود آيي

دنيا چيزي نيست که آن را واگذاريم
دنيا چيزي است که بايد آن را برداريم و با خود همراه کنيم
سالکان حقيقي مي دانند که همه آن زندگي باشکوه هديه اي از طرف خداوند و بهره خود را از دنيا فراموش نمي کنند
کساني که از دنيا روي برمي گردانند
نگاهي تيره و يأس آلود دارند
آن ها دشمن زندگي و شادماني اند

خداوند زندگي را به ما نبخشيده است تا از آن روي برگردانيم
سرانجام خداوند از من و تو خواهد پرسيد: آيا «زندگي» را «زندگي کرده اي»؟